مرگ ناصری

 مرگ ناصری

احمد شاملو 


 



با آوازی یکدست ،

یکدست ،

دنبالة چوبینِ بار

در قفایش

خطّی سنگین و مرتعش

بر خاک می کشید .

 "تاج خاری بر سرش بگذارید"

و آوازِ درازِ دنبالة بار

در هذیانِ دردش

یکدست

رشته ای آتشین

می رشت .

 "شتاب کن ناصری ، شتاب کن" 

 

  

از رحمی که در جان خویش یافت

سبک شد

و چونان قویی مغرور

در زلالیِ خویشتن نگریست

 "تازیانه اش بزنید" 

رشتة چرمباف

فرود آمد .

و ریسمانِ بی انتهایِ سرخ

در طولِ خویش

از گرهی بزرگ

برگذشت .

 "شتاب کن ناصری ، شتاب کن"  

از صف غوغای تماشاییان

العازر ،

گام زنان راه خود گرفت

دستها

در پسِ پشت

به هم درافکنده ،

و جانش را از آزارِ گرانِ دینی گزنده

آزاد یافت :

 "مگر خود نمی خواست ، ورنه می توانست"

آسمان کوتاه

به سنگینی

بر آوازِ روی در خاموشیِ رحم

فرو افتاد .

سوگواران ، به خاک پشته برشدند

و خورشید و ماه

به هم

برآمد .

احمد شاملو  ابامداد



 

واژه نامه :

ناصری : اهل ناصریه - منظور عیسی (ع) می باشد.

 

العازر : نام مردی است که عیسی (ع ) او را بعد از مرگ زنده کرد. (منتهی الارب ) آنندراجعازر ثانی منم یافته از وی حیات 
عیسی دلها وی است داده تنم را شفا.

خاقانی .

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.