شامگاه



شمشیر تیز باد 
چون سینه ی برآمده ی آب را شکافت 
از آن شکاف ، ماهی خونین آفتاب 
چون قلب گرم دریا بر ساحل اوفتاد 
دریای پیر ، کف به لب آورد و ناله کرد 
شب ، ناله را شنید و به بالین او شتافت


نادر نادرپور