خفقان
فریدون مشیری
مشت می کوبم بر در
پنجه می سایم بر پنجره هادرین زمانه ی بی های و هوی لال پرست
خوشا به حال کلاغان قیل و قال پرست
چگونه شرح دهم لحظه لحظه ی خودرا
برای این همه ناباور خیال پرست
به شب نشینی خرچنگ های مردابی
چگونه رقص کند ماهی زلال پرست
رسیده ها چه غریب و نچیده می افتندبه پای هرزه علف های باغ کال پرست
رسیده ام به کمالی که جز انالحق نیست
کمال دار برای من کمال پرست
هنوز زنده ام و زنده بودنم خاری است
به تنگ چشمی نامردم زوال پرست
محمد علی بهمنی
رخشندهٔ اعتصامی معروف به پروین اعتصامی (زاده ۲۵ اسفند ۱۲۸۵ در تبریز - درگذشته ۱۵ فروردین ۱۳۲۰ در تهران) شاعر زن ایرانیاست که از او با عنوان «مشهورترین شاعر زن ایران» یاد میشودپروین از کودکی فارسی، انگلیسی و عربی را نزد پدرش آموخت و از همان کودکی سرودن شعر را آغاز کرد. پدر وی یوسف اعتصامی، از شاعران و مترجمان معاصر ایرانی بود که در شکلگیری زندگی هنری پروین و گرایش وی به سرودن شعر نقش مهمی داشت. پروین اعتصامی از پایهگذاران سبک شعر مناظرهای است و در زمان حیاتش مجموعهای از شعارهایش در قالبهایی مانند مثنوی، قطعه و قصیده در قالب دیوان اشعار به چاپ رساند. او مدتی نیز در کتابخانهیدانشسرای عالی، به شغل کتابداری مشغول بود و بعد از آن قبل از دومین نوبت چاپ دیوان اشعارش، بر اثر بیماری حصبه درگذشت و در حرمفاطمه معصومه به خاک سپرده شد.
به پاس زحمات فراوان پروین اعتصامی در زمینه شعر معاصر ایران و سبک شعر مناظرهای، روز بیست و پنجم اسفندماه (۱۶ مارس)، روز بزرگداشت پروین اعتصامی شاعر ایرانی نامگذاری شده است.
دو تا کفتر
نشسته اند روی شاخه ی سدر کهنسالی
که روییده غریب از همگِنان در دامنِ کوه قوی پیکر
دو دلجو مهربان با هم
دو غمگین قصه گوی غصه های هر دوان با هم
خوشا دیگر خوشا عهدِ دو جانِ همزبان با هم
دو تنها رهگذر کفتر
نوازش های این آن را تسلی بخش
تسلی های آن این را نوازشگر
خطاب ار هست : خواهر جان
جوابش : جانِ خواهر جان
بگو با مهربانِ خویش درد و داستانِ خویش
نگفتی ، جانِ خواهر ! اینکه خوابیده ست اینجا کیست
ستان خفته ست و با دستان فرو پوشانده چشمان را
تو پنداری نمی خواهد ببیند روی ما را نیز ، کو را دوست می داریم
چکیده هایی از کتاب بدعت ها و بدایع نیما یوشیج 3 نوشته ی مهدی اخوان ثالث
نیما به این اعتبار که شعرش در قلمرو شعر ناب و بری از آمیختگی و آلودگی است و سرشار از عصمت و صفای روستایی،به باباطاهر می ماند؛ مخصوصا حساسیت و سوز سخنش، و به این اعتبار که در کُنه اعراض تصاویر و تماثیل و واقعیات عینی، جوهر شعرش متکی به قائمه ی فکری و عمق درد های بشری است و جهان بینی دارد، به خیام می ماند، البته بی قاطعیت و صراحت خیام که از لطائف هنر اوست ، بلکه با الهامی غالبا معتدل، و این ابهام زائیده ی همان بیان تمثیلی و تویه دار و عینی اوست.
اما از حیث استقلال سبک در گزینش الفاظ و شیوه ی جمله بندی و برش ها و فصل ها و عطف ها و نحوه ی آوردن صفت و قید و خلاصه آنچه مربوط به جنبه ی لفظی کار های اوست، بی شبیه است. فقط از لحاظ تشخیص و شبهت ناپذیری و ممتاز و بارز بودن سبک، اگر بخواهیم بنا به جهاتی در بزرگان و اساتید گذشته برای او مانندی بیابیم، من گاهی ناصر خسرو و غالبا خاقانی را به خاطر می آورم. شعر نیما از حیث لفظ اغلب هیچ پخ و پهلوی ملایمی ندارد. درشتناک، مضرس و خشن است و گاهی نسبت به بعضی از گذشته های زبان ما، بدوی می نماید.