-
شوش را دیدم.
یکشنبه 13 اسفند 1396 16:45
شوش را دیدم، این ابرشهر، این فرا ز ِ فاخر، این گُلمیخ این فسیل ِ فخر ِ فرسوده این دژِ ویرانه ی تاریخ شوش را دیدم این کهن تصویرِ تاریک، از شکوه و شوکتِ ایرانِ پارینه تخت جمشید دوم، بامِ بلندِ آریایی- شرق آن سُرور و مرگ را تسخَر زنان در قعر آیینه شهرها در دهرها، چون کلبه های تنگ و لَت خورده و مرور و مرگشان برده شوش در...
-
زنی را می شناسم من...
چهارشنبه 30 تیر 1395 01:45
زنی را می شناسم من... شعر از : بهبهانی دکلمه از : شیدا داننده
-
از کرم ابریشم تا پروانه یک پیله فاصله است.
چهارشنبه 5 اسفند 1394 21:09
ناشر : آقای احمدی02144690761
-
درد گنگ
چهارشنبه 7 بهمن 1394 01:25
هوشنگ ابتهاج نمی دانم چه می خواهم بگویم زبانم در دهان باز بسته ست در تنگ قفس باز است و افسوس که بال مرغ آوازم شکسته ست نمی دانم چه می خواهم بگویم غمی در استخوانم می گدازد خیال ناشناسی آشنا رنگ گهی می سوزدم گه می نوازد گهی در خاطرم می جوشد این وهم ز رنگ آمیزی غمهای انبوه که در رگهام جای خون روان است سیه داروی زهرآگین...
-
"مستندخانه"
دوشنبه 16 شهریور 1394 13:59
"مستندخانه" ؛ یکی از نیازهای کتابخانه هاست. جایی که نگهداری و واگذاری فیلم های مستند بر روی فلش؛ به مراجعان کتابخانه در زمینه های گوناگون علمی ؛ هنری و "فرهنگی-معارفی" و نیز میکروفیلم ها ی نسخ خطی ِ روز ایران و جهان؛ امکان پذیر باشد. در این زمینه می شود از "بایگانی گاه" ِ فیلم های مستند...
-
آرش کمانگیر
چهارشنبه 14 مرداد 1394 19:30
آرش کمانگیر سیاووش کسرایی آرش کمانگیر با صدای خود شاعر برف می بارد؛ برف می بارد به روی خار و خاراسنگ کوهها خاموش، دره ها دلتنگ؛ راهها چشم انتظار کاروانی با صدای زنگ برنمیشد گر زبام کلبهها دودی، یا که سوسوی چراغی گر پیامیمان نمیآورد، ردپاها گرنمیافتاد روی جادهها لغزان، ما چه میکردیم در کولاک دل آشفتهی دمسرد؟...
-
خروش فردوسی
سهشنبه 13 مرداد 1394 18:55
خروش فردوسی فریدون مشیری هوز یادم هست: چهار سالم بود، که با نوازش سیمرغ، به خواب می رفتم. به بانگ شیهه رخش، ز خواب می جستم. چه مایه شوق به دیدار موی زالم بود! به خواب و بیداری، لب از حکایت «رستم» فرو نمی بستم. تنم ز نعره دیو سپید می لرزید. چه آفرین که به «گُردآفرید» می خواندم. شرنگ قصه «سهراب» را به یاری اشک، ز تنگنای...
-
اشکی در گذرگاه تاریخ
دوشنبه 12 مرداد 1394 18:30
اشکی در گذرگاه تاریخ فریدون مشیری از همان روزی که دست حضرت قابیل گشت آلوده به خون هابیل از همان روزی که فرزندان آدم زهر تلخ دشمنی در خون شان جوشید آدمیت مرد گرچه آدم زنده بود از همان روزی که یوسف را برادرها به چاه انداختند از همان روزی که با شلاق و خون دیوار چین را ساختند آدمیت مرده بود بعد دنیا هی پر از آدم شد و این...
-
مرگ قو
یکشنبه 4 مرداد 1394 01:03
مرگ قو مهدی حمیدی شیرازی شنیدم که چون قوى زیبا بمیرد فریبنده زاد و فریبا بمیرد شب مرگ تنها نشیند به موجى رود گوشه اى دور و تنها بمیرد در آن گوشه چندان غزل خواند آن شب که خود در میان غزل ها بمیرد گروهى بر آنند کاین مرغ شیدا کجا عاشقى کرد، آنجا بمیرد شب مرگ از بیم آنجا شتابد که از مرگ غافل شود تا بمیرد من این نکته گیرم...
-
نامه رسان
شنبه 3 مرداد 1394 02:48
نامه رسان محمد قلی بسیج خلخالی نامه رسان نامه ی من دیر شد کودک ولگرد فلک پیر شد خون به رگ زال زمان شیر شد برده ی بیچاره ز جان سیر شد نامه ی ما را نکند باد برد یا که فرستنده اش از یاد برد یادگری بر دگری داد برد صید شد اندر ره و صیاد برد دیده به در دوخته ام قرن ها زآتش غم سوخته ام قرن ها چهره برافروخته ام قرن ها سوخته...
-
در امواج سند
دوشنبه 22 تیر 1394 02:08
در امواج سند مهدی حمیدی شیرازی این انیمیشن بر اساس شعر استاد مهدی حمیدی شیرازی و در رابطه با حمله مغول به ایران و شجاعت و دلاوری جلال الدین محمد خوارزمشاه و سپاهیانش تهیه گردیده است به مغرب، سینه مالان قرص خورشید نهان می گشت پشت کوهساران فرو می ریخت گردی زعفران رنگ به روی نیزه ها و نیزه داران ز هر سو بر سواری غلط می...
-
سرود نان
شنبه 20 تیر 1394 03:55
سرود نان سیمین بهبهانی سیمین خلیلی معروف به سیمین بـِهْبَهانی (زادهٔ ۲۸ تیر ۱۳۰۶ تهران - درگذشته ۲۸ مرداد ۱۳۹۳ تهران ) نویسنده و غزلسرای معاصر ایرانی و از بنیانگذاران کانون نویسندگان ایران بود. سیمین بهبهانی در طول زندگیاش بیش از ۶۰۰ غزل سرود که در ۲۰ کتاب منتشر شدهاند. شعرهای سیمین بهبهانی موضوعاتی همچون عشق به...
-
تولدی دیگر
شنبه 20 تیر 1394 03:47
تولدی دیگر فروغ فرخزاد همه هستی من آیه تاریکیست که ترا در خود تکرار کنان به سحرگاه شکفتن ها و رستن های ابدی خواهد برد من در این آیه ترا آه کشیدم آه من در این آیه ترا به درخت و آب و آتش پیوند زدم زندگی شاید یک خیابان درازست که هر روز زنی با زنبیلی از آن می گذرد زندگی شاید ریسمانیست که مردی با آن خود را از شاخه می آویزد...
-
قلب مادر
جمعه 19 تیر 1394 17:24
قلب مادر داد معشوقه به عاشق پیغام که کند مادر تو با من جنگ هرکجا بیندم از دور کند چهره پرچین و جبین پر آژنگ با نگاه غضب آلود زند بر دل نازک من تیر ِ خدنگ مادر سنگدلت تا زنده است شهد در کام من و تست، شرنگ نشوم یکدل و یکرنگ ترا تا نسازی دل او، از خون رنگ گر تو خواهی به وصالم برسی باید...
-
مادر
جمعه 19 تیر 1394 17:00
مادر نصرت رحمانی نصرت رحمانی (زاده ۱۳۰۸ در تهران - درگذشته ۱۳۷۹ در رشت ) یکی از شاعران معاصر نوگرای ایران است. دوره آموزشهای دبستانی و دبیرستانی را در همین شهر به پایان رساند و سپس وارد مدرسه پست و تلگراف و تلفن شد سپس به کار در رادیو پرداخت سپس به روزنامه نگاری پرداخت سپس مسوول صفحات شعر مجله زن روز شد. مادر مادر...
-
شمع آجین
جمعه 19 تیر 1394 16:41
شمع آجین منوچهر شیبانی شمع آجین ، نوعی روش شکنجه و اعدام ، در زمانهای گذشته بوده است. در این شکنجه، روی بدن (بیشتر سینه) افراد سوراخهای فراوان ایجاد کرده، و در محل این سوراخها شمع قرار داده، و روشن میکردند مردی بر پیکر برهنه او تابنده شمعها ، در سوز چون میخ ها فروشده هر شمع در تنش از داغ هر ته شمعی جویی ز خون...
-
سیب
سهشنبه 16 تیر 1394 16:23
سیب حمید مصدق و پاسخ ها به این شعر توسط فروغ فرخزاد و جواد نوروزی تو به من خندیدی و نمی دانستی من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزیدم باغبان از پی من تند دوید سیب را دست تو دید غضب آلوده به من کرد نگاه سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک و تو رفتی و هنوز سالهاست که در گوش من آرام آرام خش خش گام تو تکرار کنان می...
-
مادر! مرا ببخش
سهشنبه 16 تیر 1394 16:02
مهدی سهیلی مهدی سهیلی شاعر و نویسنده ایرانی در هفتم تیر ماه سال ۱۳۰۳ در تهران متولد شد. نیای مادرش «اصفهانی» و نیای پدرش «تهرانی» بود. در ۱۹۵۷ چند اثر از وی را در مسکو به چاپ رساندند. او سالها در رادیو ایران برنامه اجرا کرد. او در زمینه نمایش نامه نویسی نیز فعالیت داشته است. وی در ۱۸ مرداد ۱۳۶۶ در سن ۶۳ سالگی در گذشت...
-
مرگ ناصری
سهشنبه 16 تیر 1394 15:51
مرگ ناصری احمد شاملو با آوازی یکدست ، یکدست ، دنبالة چوبینِ بار در قفایش خطّی سنگین و مرتعش بر خاک می کشید . "تاج خاری بر سرش بگذارید" و آوازِ درازِ دنبالة بار در هذیانِ دردش یکدست رشته ای آتشین می رشت . "شتاب کن ناصری ، شتاب کن" از رحمی که در جان خویش یافت سبک شد و چونان قویی مغرور در زلالیِ...
-
شادبودن هنر است
شنبه 13 تیر 1394 14:50
شادبودن هنر است ژاله اصفهانی شاد بودن هنر است، بشکفد بارِدگر لاله ی رنگین مُراد، غنچه ی سرخِ فروبسته ی دل باز شود، من نگویم که بهاری که گذشت آید باز، روزگارِ ی که به سر آمده آغاز شود، روزگارِ دگری است، و بهارانِ دگر، شاد بودن هنر است، شاد کردن هنرِ والاتر ! لیک هرگز، نپسندیم به خویش، که چون یک شکلک بی جان شب و روز، بی...
-
پریا
شنبه 13 تیر 1394 14:39
پریا احمد شاملو یکی بود یکی نبود زیر گُنب دِ کبود ل ُ خت و عور تنگِ غروب سه تا پَری نشسه بود . زار و زار گریه می کردن پریا مث ابرای باهار گریه می کردن پریا . گیس شون قد ِ کمون رنگ شَبَق از کمون بُلَن تَرک از شبق مِشکی ترک . روبروشون تو افق شهر غلامای اسیر پشت شون سرد و سیا ، قلعه ی افسانه ی پیر . از افق جیرینگ جیرینگ...
-
باز باران
چهارشنبه 10 تیر 1394 16:02
باز باران باز باران، با ترانه، با گهر های فراوان می خورد بر بام خانه . من به پشت شیشه تنها ایستاده در گذرها، رودها راه اوفتاده . شاد و خرم یک دو سه گنجشک پر گو، باز هر دم می پرند، این سو و آن سو می خورد بر شیشه و در مشت و سیلی، آسمان امروز دیگر نیست نیلی . یادم آرد روز باران : گردش یک روز دیرین؛ خوب و شیرین توی جنگل...
-
قصه ای از شب
چهارشنبه 10 تیر 1394 15:41
قصه ای از شب م – امید « مهدی اخوان ثالث» شب است شبی آرام و باران خورده و تاریک کنار شهر بی غم خفته غمگین کلبه ای مهجور فغانهای سگی ولگرد می آ ید به گوش از دور به کرداری که گویی می شود نزدیک درون کومه ای کز سقف پیرش می تراود گاه و بیگه قطره هایی زرد زنی با کودکش خوابیده در آرامشی دلخواه دود بر چهره ی او گاه لبخندی که...
-
تساوی
چهارشنبه 10 تیر 1394 02:46
تساوی معلم پای تخته داد می زد صورتش از خشم گلگون بود و دستانش به زیر پوششی از گرد پنهان بود ولی آخر کلاسی ها لواشک بین خود تقسیم می کردند و آن یک ، گوشه ای دیگر "جوانان" را ورق می زد معلم های و هو می کرد و با آن شور بی پایان تساوی های جبری رانشان می داد خطی خوانا به روی تخته ای کز ظلمتی تاریک غمگین بود...
-
شامگاه
چهارشنبه 10 تیر 1394 01:12
شامگاه شمشیر تیز باد چون سینه ی برآمده ی آب را شکافت از آن شکاف ، ماهی خونین آفتاب چون قلب گرم دریا بر ساحل اوفتاد دریای پیر ، کف به لب آورد و ناله کرد شب ، ناله را شنید و به بالین او شتافت نادر نادرپور
-
خفقان
سهشنبه 9 تیر 1394 19:11
خفقان فریدون مشیری مشت می کوبم بر در پنجه می سایم بر پنجره ها من دچار خفقانم خفقان ... من به تنگ آمده ام از همه چیز بگذارید هواری بزنم ، آی آی با شما هستم این درها را باز کنید من به دنبال فضائی می گردم لب بامی ... سر کوهی ... دل صحرائی ... که در آنجا نفسی تازه کنم می خواهم فریاد بلندی بکشم که صدایم به شما هم برسد من...
-
زمانه
سهشنبه 9 تیر 1394 01:36
زمانه درین زمانه ی بی های و هوی لال پرست خوشا به حال کلاغان قیل و قال پرست چگونه شرح دهم لحظه لحظه ی خودرا برای این همه ناباور خیال پرست به شب نشینی خرچنگ های مردابی چگونه رقص کند ماهی زلال پرست رسیده ها چه غریب و نچیده می افتند به پای هرزه علف های باغ کال پرست رسیده ام به کمالی که جز انالحق نیست کمال دار برای من کمال...
-
قاصدک
سهشنبه 9 تیر 1394 01:19
قاصدک قاصدک : شعرخوانی زنده یاد اخوان ثالث قاصدک - شجریان قاصدک! هان ، چه خبر آوردی؟ از کجا ، وز که خبر آوردی؟ خوش خبر باشی ، امّا ، امّا گردِ بام و درِ من بی ثمر می گردی. انتظار خبری نیست مرا نه ز یاری نه ز دیّار و دیاری ـ باری، برو آنجا که بود چشمی و گوشی با کس ، برو آنجا که ترا منتظرند . قاصدک! در دل من همه کورند و...
-
طفل یتیم
دوشنبه 8 تیر 1394 02:29
طفل یتیم رخشندهٔ اعتصامی معروف به پروین اعتصامی (زاده ۲۵ اسفند ۱۲۸۵ در تبریز - درگذشته ۱۵ فروردین ۱۳۲۰ در تهران ) شاعر زن ایرانی است که از او با عنوان «مشهورترین شاعر زن ایران» یاد میشودپروین از کودکی فارسی ، انگلیسی و عربی را نزد پدرش آموخت و از همان کودکی سرودن شعر را آغاز کرد. پدر وی یوسف اعتصامی ، از شاعران و...
-
قلب مادر
دوشنبه 8 تیر 1394 01:58
قلب مادر داد معشوقه به عاشق پیغام که کند مادر تو با من جنگ هرکجا بیندم از دور کند چهره پرچین و جبین پر آژنگ با نگاه غضب آلود زند بر دل نازک من تیر ِ خدنگ مادر سنگدلت تا زنده است شهد در کام من و تست، شرنگ نشوم یکدل و یکرنگ ترا تا نسازی دل او، از خون رنگ گر تو خواهی به وصالم برسی باید...