خروش فردوسی


خروش فردوسی

فریدون مشیری



هوز یادم هست:
چهار سالم بود،
که با نوازش سیمرغ،
به خواب می رفتم.
به بانگ شیهه رخش،
ز خواب می جستم.
چه مایه شوق به دیدار موی زالم بود!
به خواب و بیداری،
لب از حکایت «رستم» فرو نمی بستم.
تنم ز نعره دیو سپید می لرزید.
چه آفرین که به «گُردآفرید» می خواندم.

 

ادامه مطلب ...