تساوی





معلم پای تخته داد می زد 
صورتش از خشم گلگون بود 
و دستانش به زیر پوششی از گرد پنهان بود 
ولی ‌آخر کلاسی ها 
لواشک بین خود تقسیم می کردند 
و آن یک ، گوشه ای دیگر "جوانان" را ورق می زد 
معلم های و هو می کرد و با آن شور بی پایان
تساوی های جبری رانشان می داد 
خطی خوانا به روی تخته ای کز ظلمتی تاریک 
غمگین بود 
تساوی را چنین بنوشت : 
"یک با یک برابر هست." 
 
ادامه مطلب ...